Verb. 1. gambol - play boisterously; "The children frolicked in the garden"; "the gamboling lambs in the meadows"; "The toddlers romped in the playroom". frisk, frolic, lark, lark about, rollick, romp, run around, skylark, cavort, disport, sport. play - be at play; be engaged in playful activity; amuse oneself in a way characteristic of ...
بیشتردست 2 جست و خیز کردن فشار درون خطی ماوس دستگاه چرخ thebody سازههای هوای فشرده ویکیپدیا، دانشنامهٔ آ
بیشتربازی آنلاین بتمن در مبارزه ربات سنگی فلش Batman In Cobblebot Caper size: 2 Cobblebot جست و خیز یک بازی آنلاین که در آن شما کنترل بتمن شوالیه تاریکی به هر منطقه در سراسر غلبه بر تمام موانع در حالی که حمله به دشمنان و جمع آوری تمام موارد به ...
بیشتردیدن خرگوشهایی که جست و خیز میکنند در خواب نماد رابطهی جنسی و باروری است. چنین خوابی ممکن است نشانگر تغییر شریکهای جنسی به طور مکرر و بدون توانایی تعهد به آنها باشد.
بیشترمعانی: «جست و خیز کردن، ورجه وورجه کردن، لی لی کردن، ...»، مترادفها، عبارات مرتبط و کلمات مشابه «skip» در ترگمان، سرویس مترجم فارسی به انگلیسی و معکوس رایگان و آنلاین هوشمند
بیشترجستوجوی «نشست و خیز کردن» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
بیشترمعنی: جست، جست بزن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، تپیدن، ورجه وورجه کردن، ( روی یک پا ) ورجستن، از ...
بیشترتعبير خواب جست و خیز به روايت آنلی بیتون. اگر دختری خواب ببیند از روی مانعی خیز برمی دارد ، علامت آن است که با وجود مخالفان فراوان به خواسته های خود دست خواهدیافت . تعبیر خواب جست و خیز،تعبیر ...
بیشتر(شخص) ورجهوورجه کردن، جست و خیز کردن، بالا پایین پریدن، پریدن، جستن، جهیدن، خیز برداشتن Verb - intransitive (محاوره) (چک) برگشت خوردن، برگشتن - Due to insufficient funds, my check bounced. - بهدلیل نبود وجه کافی در حساب ...
بیشترانیمه جدید جست و خیز و شل و ول قسمت 1با زیرنویس فارسی چسبیده. اشتراکگذاری. ۵ نظر. Yoreko《انیمه دوست》 منتشر شده در تاریخ ۱۴۰۲/۰۱/۱۶. دنبال کردن این کانال. نام انیمه : جست و خیز و شل و ول.
بیشتردیکشنری انگلیسی به فارسی. جست و خیز می کند، جست، جست بزن، جست و خیز کردن، پریدن، جست زدن، ورجه ورجه کردن، از قلم اندازی، تپیدن، پرش کردن، رقص کنان حرکت کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، سفید ...
بیشترجست و خیز - معنی در دیکشنری آبادیس /jastoxiz/ معنی انگلیسی bound, caper, gambol, game, high jinks, lark, spree, leaping leaping, gambol لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی فرهنگ معین واژه نامه بختیاریکا مترادف ها فارسی به …
بیشترشلنگ تخته انداختن، لِی لِی دویدن، نوعی جَست و خیز کردن کودکان دبستانی! لُکّه دویدن - حالتی بین راه رفتن و دویدن - باهیجان دویدن - قِسمی یا نوعی راه رفتن اسب و شتر و. . . ، نوعی از رفتار اسب و شتر ...
بیشترتفحص کردن . جست و جو. (از فرهنگ فارسی معین ). تفحص و تجسس و بحث . طلب . کاوش . تفتیش : ترا گر بدی فر و رای درست ز البرز شاهی نبایست جست . فردوسی . شکست آمد از ترک بر تازیان ز جست فزونی برآمد زیان .
بیشترتپیدن، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی
بیشترمعنی و ترجمه کلمه انگلیسی frolic به فارسی، به همراه مثال، تلفظ آنلاین و توضیحات گرامری. 1 - جست و خیز کردن (فعل) 2 - فعالیت پرشور و حرارت (اسم)
بیشتر1 جست و خیز کردن بالا و پایین پریدن. 1.The adults ate their dinners on the patio, while the children cavorted around the pool. 1. بزرگسالان شام خود را در پاسیو خوردند، در حالیکه کودکان در کنار استخر جست و خیز می کردند (بازی می کردند).
بیشتراگر دختری خواب ببیند از روی مانعی خیز برمی دارد ، علامت آن است که با وجود مخالفان فراوان به خواسته های خود دست خواهدیافت . تعبیر خواب جست و خیز،تعبیر جست و خیز در خواب,تعبیر دیدن جست و خیز در خواب،خواب دیدن جست و خیز,تعبیر خواب،دیدن …
بیشترعناوین دیگر نام انگلیسی: Skip and Loafer نام فارسی: جست و خیز و شل و ول نام ژاپنی: スキップとローファー اطلاعات تکمیلی نوع: سریالی فصل: بهار 1402 وضعیت: درحال پخش پخش از: 15 فروردین 1402 تا ? تعداد قسمت: 12 زمان پخش ...
بیشتربز رفت به خانه گرگ و یکسر رفت به پشت بام، گرگ هم آن زیر آتش روشن کرده بود و برای بچه ها آش گذاشته بود. بز بنا کرد روی پشت بام خانه ی گرگه جست و خیز کردن.
بیشترintr.v. gam·boled, gam·bol·ing, gam·bols or gam·bolled or gam·bol·ling. To leap about playfully; frolic. n. A playful skipping or frolicking about. [Alteration of French gambade, horse's jump, from Old French, perhaps from Old Italian gambata, from gamba, leg, from Late Latin, hoof, from Greek kampē, bend (as in a limb) .] American ...
بیشترHere's a list of translations. Farsi Translation. اجرا کن. More Farsi words for run. verb دویدن. race, leap, trig. noun رانش.
بیشترمعنی غلت خوردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... رقصیدن، پریدن، جست و خیز کردن، غلت خوردن، لغزیدن ...
بیشترعناوین دیگر نام انگلیسی: Skip and Loafer نام فارسی: جست و خیز و شل و ول نام ژاپنی: スキップとローファー اطلاعات تکمیلی نوع: سریالی فصل: بهار 1402 وضعیت: درحال پخش پخش از: 15 فروردین 1402 تا ? تعداد قسمت: 12 زمان پخش ...
بیشترداستان «جست و خیز قورباغه ولایت کالاوراس» بسیار مورد توجه قرار گرفت و مارک تواین در سراسر آمریکا به عنوان طنزپردازی قوی شناخته شد. تام سایر (tom sawyer) اولین رمان مشهور اوست که در سال 1876 چاپ شد.
بیشترA منتشر شده در تاریخ ۱۴۰۲/۰۳/۱۸. دنبال کردن این کانال. انیمه : جست و خیز و شل و ول، skip to loafer. مدت زمان :۲۰ دقیقه. ... بعدی. انیمه : جست و خیز و شل و ول، skip to loafer مدت زمان :۲۰ دقیقه سال پخش :۲۰۲۳ روز های ...
بیشترjolt. ورجه ورجه کردن: [ اصطلاح در تداول عامه ]جست و خیز کردن. بالا و پایین پریدن. ( ( نصرت با لباس گلدار ازپله های پهن پایین می آمد . شبیه مرغ چاق و چله یی بود با پرهای رنگارنگ که روی نرده های مرغدانی ...
بیشتربازی کردن خرگوشها خارج از خانه. می توانید گاهی اوقات به خرگوشتان این فرصت را بدهید که بیرون از فضای خانه جست و خیز و بازی کند. فقط باید حتما این موارد را در نظر داشته باشید:
بیشترجست و خیز کردن برای نوزدادی که به تدریج به یک سالگی نزدیک میشود از بهترین تمرینها جهت ایستادن و در ادامه، راه رفتن است. توصیه میکنیم دستهایش را گرفته و درحالی که در مقابلش بر روی زمین ...
بیشترمعنی تفریح و جست و خیز کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
بیشترv. bound·ed, bound·ing, bounds. v.tr. 1. To set a limit to; confine: a high wall that bounded the prison yard; lives that were bounded by poverty. 2. To constitute the boundary or limit of: a city park that was bounded by busy streets. 3. …
بیشتر